راز اشک برای سیدالشهدا علیه السّلام
حکمت عاطفه نبوی
روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسیار غمگین بود. ابن شبیب به خدمت حضرت مشرف شد، دید حضرت بسیار غمگین است. عرض کرد: چرا غمگین هستید؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهی گریه کنی، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر ابی عبدالله گریه کن! برای اینکه او که رفت، نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد... سالار شهیدان را مظلومانه شهید کردند..
ایام متعلق به این خاندان و عرض ادب کردن به اینها برای خود ما فضیلت است. چون گریه کردن ما را مسلح می کند. شما در دعای کمیل می خوانید که گریه سلاح مؤمن است، اسلحه مؤمن است. اگر کسی اهل جهاد بود، خواست مبارزه کند، با دست خالی که نمی تواند بجنگد. اگر خواست با دشمن بجنگد، سلاح او تفنگ است، گلوله است و... اگر هم خواست با غرور و منیت و خودخواهی و نفس اماره بجنگد، این در دعای کمیل آمده است:و سلاحه البکاء (1).
این گریه خالصانه به درگاه خدای سبحان، آدم را مسلح می کند. یعنی آدم را از غرور، از تعدی، از ظلم و از خودبینی نجات می دهد، از احسن اثاثاً و رءیا (2) نجات می دهد، ازطمع نجات می دهد. حالا گریه خاضعانه در عبادت و غیرعبادت یک اثر دارد، گریه برای سالار شهیدان یک اثر دارد. این گریه ما را به ولایت نزدیک می کند، به امامت نزدیک می کند، به علاقه به آنها نزدیک می کند... انسان اهل گریه، رقیق القلب است؛ قسیّ القلب نیست. این که گفتند به مجالس حسین بن علی شرکت کنید؛ برای اینکه جامعه، بهترین راه زندگی اش همین است. آنهائی که با این معارف رابطه ای ندارند، بالاخره همیشه در زحمت اند. درباره خود سیدالشهداء، حسین بن علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) گفتند: انبیای الهی گریه کردند، وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) گریه کرد. فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب (علیهما آلاف التحیّه و الثناء) گریه کردند...
خیمه ها را علم کنید!وجود مبارک ابی عبدالله گفت: اینجا کجاست؟ اسامی این سرزمین را گفتند؛ نینوا و غاضریّه و امثال ذلک را گفتند، بعد گفتند: کربلاست، که حضرت فرمود: اینجا باید بارانداز کنیم. هاهنا مناخ رکابنا، هاهنا مذبح اطفال نا، هاهنا مقتل رجال نا (3). اینجاست؛ بچه هایمان را ذبح می کنند، مردانمان را می کشند، فرزندان ما را به اسارت می برند، همین جاست. این را وجود مبارک ابی عبدالله از امیرالمؤمنین و از آباء کرامش شنیده بود؛ بیست سال قبل از جریان کربلا، امیرالمؤمنین وقتی از جنگ صفین برمی گشت، به این سرزمین که رسید از اسب پیاده شد؛ خاک را گرفت، بو کرد، دو رکعت نماز خواند، بعد فرمود: هاهنا،هاهنا. همین جاست، همین جاست... به حضرت عرض کردند: چی اینجاست؟ فرمود: هاهنا مصارع عشاق (4). اینجا عاشقانی می آرمند.
حسین بن علی هم که دوم محرم وارد شد، فرمود: هاهنا، هاهنا. همین جاست، همین جاست. اینجا شهید می شوند، اینجا ذبح می شوند. اینجا سر می برند، اینجا اسیر می گیرند. اینجاست! فرمود: پیاده شوید! پیاده شدند؛ وقتی خواستند خیمه ها را علم بکنند، حضرت دستور داد خیام زن و بچه در وسط باشد. خیام بنی هاشم که محرم اند، اطراف خیام زن و بچه باشد؛ خیام اصحاب که به منزله پاسدار و نگهبانان اینها هستند، اطراف خیام بنی هاشم باشد؛ که با نامحرم ها هیچ رابطه ای نداشته باشند. این صحنه در روز دوم محرم، اتفاق افتاد.شب عاشورا که شد، عصر تاسوعا فرمود: همین نقشه و همین سامانه باشد، منتها اینها را جمع تر کنید. این طنابها را به هم محکم گره بزنید؛ خیام بچه ها در وسط، خیام بنی هاشم اطراف، خیام اصحاب اطراف؛ اما فاصله کمتر، این طنابها به هم گره بخورد، که در این تاخت و تازها این خیمه ها نیافتد. اطراف خیام را گودال بکنید- این چون جائی که نهر روان دائمی است، اطرافش نی روئیده می شود- فرمود: این نی ها را بیاورید، در این گودالها بریزید، آتش بزنید که فردا از پشت خیام کسی حمله نکند! این دستور را در شب عاشورا داد. فقط یک طرف جلوی خیام باز بود که این رزمنده ها به میدان می رفتند، و اجسادشان را هم از همین راه به خیمه دار الحرب می آوردند. بقیه راهها بسته بود؛ یعنی پشت اش گودال آتش بود... همین بود که وقتی عصر عاشورا به خیام حمله کردند، به زین العابدین (سلام الله علیه) گفتند: اینها دارند می آیند، بچه ها چه کنند؟ فرمود: فرار کنند، کسی در خیمه نباشد؛ عرض کرد: راه نیست!! اینها از چه راه فرار کنند؟! تنها راهی که این خیام با میدان دارد، همین راه روبروست. اطرافش گودالی بودکه آتش زدند که مبادا دشمن ها از پشت سر حمله کنند...
[ سه شنبه 89/9/23 ] [ 4:15 عصر ] [ محمد وحید صافی اصفهانی ]
[ نظر ]
رفقا هدف با ارزو تفاوت دارد!
دراوایل دوران دانشجویی وطلبگی بازار اهداف بلند بالا ودرد دین داشتنها وخلاصه ازاین تیپ مسائل داغ داغ است،مناسب دیدم پس از خودم به همه ی رفقا تذکر بدم کههدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی که آن را نداریم. ولی هدف یعنیآشکار کردن آنچه که داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولا هدف با آرزو اشتباه گرفته میشود. آرزو، ما را از واقعیت دور میکند و به توهم میکشاند و ذهن را اسیر و آشفته خود میکند. بنابراین بهتر است که از آن اجتناب شود. هر کدام از ما گنجهای بیشماری در درونش دارد که لازم است که این گنجها را استخراج و آشکار کند. گنجهایی همچون دانایی ، مهربانی ، آرامش ، اقتدار ، پاکی ، اخلاق نیکو ، حیاء و ....
این گنجها که همگی حالتی کیفی دارند، میتوانند با توجه شرایطی که در آن آشکار میشوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی شوند. برای مثال، آنکس که دانایی خویش را آشکار کند، معلمی خواهد شد که تعالیمی را ارائه میدهد و شاگردانی را تربیت میکند تا این تعالیم را پاسداری کنند. آنکس که اقتدار خویش را آشکار کند، رهبری خواهد شد که یارانش را در راه رسیدن به هدفشان یاری میکند و به همین ترتیب همه گنجها، دستاوردهای عینی و ملموس خواهند داشت.
بله اقا !!!!حالا هی هدف هدف کنید خیلی از این چیزایی که امام صادقی ها میگن بیشتر به ارزو شباهت داره تاهدف.
[ جمعه 89/9/19 ] [ 8:52 عصر ] [ محمد وحید صافی اصفهانی ]
[ نظر ]
هوای آلوده سینه توست/ و هنوز هم/ منوکسید کربن/ از گاز خردل مهربان تر است/ با من صنما/ دل یک دله کن/ غصه نخور/ شب تاسوعا/ باران می بارد/ به لج ظهر عاشورا/ و تو/ آب شده ای در این جنگ روزگار/ فکه بر وزن مکه است/ و تو در جنوب/ قافیه را باختی/ یمانی ترین رکن/ قفسه سینه توست/ من چند باری مسح کرده ام/ مسیحی ها می گویند/ مسیح پسر خداست/ ولی روز تاسوعا/ دخیل به پسر علی می بندند/ عباس/ عباس/ عباس/ عباس هیچ روزی تعطیل نیست/ هر روز سینه اش درد می کند/ و به دلیل آلودگی هوای عدالت/ این روزها/ قوه قضاییه/ حسابی تعطیل است/ شهلا اعدام شد/ و هنوز هم “زنی که”/ از او بی “عفت” تر است/ دارد روی گلوی جانباز شیمیایی/ نفس می کشد/ دود قطار تهران – اندیمشک/ آلوده نکرد شهر مرا/ دود عود بود/ دود موتور قراضه بابااکبر آلوده نکرد تهران را/ مگر چقدر منوکسید کربن داشت؟/ آر. پی. جی دود ندارد/ بی. آر. تی دود دارد/ لطفا ابرها را بارور نکنید/ بگذارید باران/ طبیعی ببارد/ رعد و برق مصنوعی/ بغض خدا از دست خواص بی بصیرت نیست/ و باران شبیه سازی شده/ برای گلوی علی اصغر/ آب نمی شود/ آنکه آب شد/ الان روی ویلچر نشسته/ ?? سال است/ و مجلس/ آقابالاسر نمی خواهد/ نماینده ای خواست/ با این جمله/ حال دولت را بگیرد/ قوا دارند با هم/ مچ می اندازند/ زور مشایی از همه بیشتر است/ و من گمانم/ در برگه رایم/ نوشتم مشایی/ این بابا/ مسئله ما نیست/ مصیبت ماست/ و بعدها اشک مان را در می آورد/ تا گریه من هست/ ابرها را بارور نکنید/ این روزها/ هر کس/ قیمتی دارد/ عمرسعد/ سر حسین را/ به گندم ری فروخت/ و ما احکام شرع را/ به سه ریال مختار/ وی. وی. وی. وی. وی. وی/ هیهات!/ صدای زینب را نامحرم نشنید/ با آن همه مصیبت/ و خوب شد ضرغامی/ مصاحبه ای با پدر شهیدان افراسیابی نکرد/ نه خوشگل بود/ نه صدایی داشت/ در کربلا/ با حسین نباشی/ تا آخر عمرت شمر بکش!/ با تو هستم جناب مختار/ ما از تو/ زنده ماندن حسین را می خواستیم/ یا کشتن شمر را، بعد از کربلا؟/ علقمه کجا بودی؟/ و باز هم/ ?? روز دیگر/ عاشوراست/ چقدر تاخیر داشت قیام ات/ توبه را “حر” کرد/ تو دیر به خود جنبیدی/ تو مجنون نبودی/ مجنون، لیلا بود/ وی. وی. وی. وی. وی/ حضرت عالم دهر!/ تو هم دلت برای “عباس”/ نسوخته است/ نگران نشان دادن عباس هستی؟/ پارسال کجا بودی؟/ که پرچم عباس را/ بازماندگان شمر/ در آشوب عاشورا/ آتش زدند؟/ فتنه ?? کجا بودی؟/ شمیران کجا بودی؟/ شاخ شمیران کجا بودی؟/ آن ? سال/ این ? ماه/ آه/ سر ثارالله را به “فتوا” بریدند/ و “دین” هنوز هم/ لقلقه زبان است/ با خامنه ای نیستی/ گریه ات برای حسین/ آبغوره است/ وی. وی. وی. وی. وی. وی/ و این آلودگی صوتی/ پاره می کند حنجره حسین را/ لطفا مختار را ول کنید/ حسین به کربلا رسیده است/ و شمر/ مجهز به ??? کلاهک هسته ای است/ ???? ماهواره جاسوسی دارد عمرسعد/ مختار را ول کنید/ “علی” تنهاست…
[ پنج شنبه 89/9/18 ] [ 11:41 صبح ] [ محمد وحید صافی اصفهانی ]
[ نظر ]
چرا عقب ماندیم؟
به عنوان یک دانشجوی معارف اسلامی و فرهنگ وارتباطات چند صباحی موضویی فکر وذهنم را به خود مشغول کرده بود وان این بود که چرا و به چه دلایلی جوامع مسلمین که روزگاری در اوج فرهنگ و تمدن اسلامی و انسانی بودند، در مقایسه با برخی کشورهایی که به ظاهر هم مسلمان نیستند دچار عقب ماندگی و انحطاط شده اند؟
? البته پاسخ مستدل به این سؤال و کنکاش و واکاوی عمیق درباره علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان به طور قطع در این مختصر نمی گنجد. بنابراین در اینجا به تناسب فضای موجود به برخی دیدگاه های کلان و رویکردهای کلی صاحب نظران و اندیشمندان که در این باره اظهارنظر کرده اند می پردازم. هرچند هنوز که هنوزبه دنبال پاسخ جامع تری هستم!
? شاخص های انحراف و انحطاط از دیدگاه قرآن :
قبل از بیان و طرح نظرات و دیدگاه ها شایسته است به این نکته تفصیلی اشاره کنم که اگرچه غربی ها از نظر فنی و تکنولوژی پیشرفت و رشد بسیاری کرده اند، ولی از نظر ارزش های اخلاقی، معنوی و انسانی سیر نزولی داشته اند. در این راستا تأکید قرآن بر ملاک ها و معیارهای پیشرفت و تعالی جوامع، عمدتا مبتنی بر جنبه های اخلاقی، معنوی و انسانی است.
از نظر قرآن موارد ذیل از عوامل انحراف و انحطاط جوامع انسانی به شمار می روند:
1) نزاع و اختلافات نفسانی (انفال ??)
2) ظلم و ستم نمودن (هود ???)
3) کفران نعمت های الهی (مائده ?? تا ??)
4) اعراض از فرمان خداوند (بقره ??)
5) گناه و معصیت (اعراف ???)
دیدگاه امام خمینی(ره)
امام راحل در سخنان و نوشته های هدایتگرانه و حکیمانه خود درباره گرفتاری ها و عوامل عقب ماندگی مسلمین، مطالبی را ارائه نموده اند که به اهم محورهای آنها در ذیل اشاره می کنیم.
1) وجود حکومت های فاسد حاکم بر جوامع مسلمین
2) تن به ذلت دادن مسلمین
3) جدایی دین از سیاست
4) بی توجهی از درک بیان اسلام واقعی
5) از خود بیگانگی و غرب زدگی و شرق زدگی
6) روحیه مصرف گرایی
دیدگاه مقام معظم رهبری :
رهبر معظم انقلاب در آثار و سخنان اندیشمندانه و روشنگرانه خود به عوامل انحطاط مسلمین اشاره نموده اند که به برخی از آنها ذیلا اشاره می کنیم:
1) نشناختن انسان و پایمال کردن صفات ویژه انسان
2) آشفتگی و سردرگمی زندگی انسان ها
3) غلبه تمدن مادی کنونی و زندگی ماشینی و حیوانی
4) حاکمیت نظام سرمایه داری
5) برداشت های نادرست و بدفهمی نسبت به مفاهیم دینی
دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادی :
سید جمال یکی از مصلحان بزرگ اجتماعی بود که تمام عمر خود را صرف پیشرفت و ترقی مسلمانان و آگاه ساختن آنان از علل عقب ماندگی کرد. وی عوامل زیر را به عنوان دردها و مشکلات جامعه اسلامی برشمرده است:
1) نقض روح فلسفی و عقلانی
2) استبداد حکام
3) جهالت و بی خبری توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن
4) نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام
5) رذایل اخلاقی و جدایی و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبی و غیرمذهبی
6) نفوذ استعمار غربی
پرسش را تکرار میکنم:
چرا و به چه دلایلی جوامع مسلمین که روزگاری در اوج فرهنگ و تمدن اسلامی و انسانی بودند، در مقایسه با برخی کشورهایی که به ظاهر هم مسلمان نیستند دچار عقب ماندگی و انحطاط شده اند؟
در بخش نخست پاسخ به این سؤال ضمن تأکید بر جنبه های اخلاقی و معنوی در مناسبات و تعاملات انسانی به عنوان ملاک پیشرفت و یا انحطاط جوامع همچنین بیان شاخص های قرآنی در تعالی و یا انحطاط جوامع انسانی به بیان دیدگاههای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و سیدجمال الدین اسدآبادی پیرامون علل عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان در عصر حاضر پرداختیم. اینک در ادامه، دنباله مطالب را پی می گیریم:
ـ دیدگاه اقبال لاهوری :
اقبال که ادامه دهنده راه سیدجمال بود در دیوان خود به برخی از علل و عوامل عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان پرداخته است، که اهم محورهای آن به شرح زیر است:
?) تفرقه و از دست دادن اتحاد مسلمانان
?) احساس حقارت و از خودبیگانگی در مقابل بیگانگان
?) روی گردانی از اسلام
?) اسیر و مرعوب شدن در برابر فرنگیان
ـ دیدگاه روشنفکران:
روشنفکران دینی و سکولار، پیرامون علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین به یکسان سخن نگفته اند.
میرزا فتحعلی آخوندزاده، سه نظریه خط و الفبا، اسلام و چیرگی عرب بر ایران را علت بنیادین وآغازین انحطاط معرفی می کند. وی دوران ایران باستان را دوران درخشان و دوران اسلامی را دوران ظلمانی می انگارد. در حالی که مهم ترین عامل پذیرش اسلام توسط ایرانیان، پیام روح بخش و نورانی اسلام و غلبه بر فرهنگ ظلمانی ایران باستان بوده است و پیشرفت علمی و فلسفی ایرانیان، پس از شکوفایی اسلام نیز با ادعای آخوندزاده تضاد دارد.
میرزا ملکم خان ناظم الدوله، علت انحطاط و عقب ماندگی را بر شرایط معرفتی و فرهنگی بنیاد نهاد. او راز پیشرفت غرب را پیدایش و رشد علم سیاست می دانست و سر عقب ماندگی ایران را ناتوانی تفکر و فرهنگ سیاسی سنتی معرفی می کند. اهمیت دادن به خواست و اراده و بینش شخص یا اشخاص صاحب قدرت و بی اعتنایی به آزادی ونیرو و مسئولیت توده مردم، منشا استبداد پروری و در نهایت انحطاط سازی می باشد. پس در نگرش ملکم خان، نظریه «استبداد عامل عقب ماندگی»، معلول نظام فرهنگی استبداد پرور است. (مجموعه آثار ناظم الدوله) اما وی عوامل پیدایش این نظام فرهنگی را بیان نکرد و از طرف دیگر به نقش استعمار و توطئه های غربیان و جنایت و خیانت روشنفکران در پیدایش نظام فرهنگی استبداد پرور سخنی نمی راند.
واما روشنفکران دینی، جملگی به مساله شناسی و علت یابی انحطاط نپرداخته اند اما آنان که در این باب سخن رانده اند، گفتمان های متنوعی عرضه داشته اند.
مهندس بازرگان در بیشتر نگاشته هاو سخنرانی های خود به این مساله پرداخته و عواملی مانند: روحیه بی عملی، مسئولیت گریزی، جبرگرایی، خودپرستی، تصوف، استبداد سیاسی، عهدشکنی با خدا را مطرح می سازد. در حالی که اسلام به کار و تلاش توصیه و بر عوامل منفی پیشگفته خط بطلان کشیده است( مجموعه آثار، ج ?)
دکتر علی شریعتی به طور پراکنده به علت شناسی انحطاط پرداخته و عواملی مانند زر و زور و تزویر، مرگ روح اجتهاد، تقدم یافتن فرهنگ بر ایدئولوژی، یونان زدگی و هندزدگی یعنی فلسفه گرایی و تصوف زدگی و آخرت گرایی افراطی را به عنوان مهم ترین عوامل انحطاط مسلمانان نام می برد (مجموعه آثار، ج ??، ?? و ?? ??)
وباز مطرح میکنم که:
چرا و به چه دلایلی جوامع مسلمین که روزگاری در اوج فرهنگ و تمدن اسلامی و انسانی بودند، در مقایسه با برخی کشورهایی که به ظاهر هم مسلمان نیستند دچار عقب ماندگی و انحطاط شده اند؟ ? پاسخ: در دو بخش قبلی ضمن بیان شاخص های قرآنی در تعالی و یا انحطاط جوامع انسانی به بیان دیدگاه های امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، سیدجمال الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و دیدگاه روشنفکران اعم از دینی و سکولار شامل: میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان ناظم الدوله، مهندس بازرگان و دکتر علی شریعتی درباب علل انحطاط جوامع مسلمین پرداختیم. اینک در ادامه، بخش پایانی مطلب را پی می گیریم: دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری (ره) استاد مطهری (ره)، احیاگر اندیشه دینی و مصلح اجتماعی نیز در این مورد سخنان فراوان گفته است. وی در این باره می گوید: هر مکتب اجتماعی معمولاً درباره علل انحراف و انحطاط و همچنین علل تعالی ترقی خود اظهارنظر می کند و طرز اظهار نظر یک مکتب درباره این مطلب زاییده این است که با چه دیدی نسبت به ترقی و انحطاط یا انحراف و استقامت یک جامعه می نگرند. مثلاً اگر کسی ترقی جامعه را فقط در پیشرفت مسایل اقتصادی و انحراف آن را در گرو شکست مادی و اقتصادی بداند یک جور ترقی وانحراف می نگرد، و اگر کسی انحراف و ترقی را در پیشرفت و تکامل مسایل اعتقادی و اخلاقی بداند به گونه ای دیگر آن مفاهیم را تفسیر می کند (ده گفتار، ص ??? ???) وی در ادامه می گوید: عده ای از غربی ها به اسلام حمله می کنند و علت انحراف و انحطاط مسلمین را خود اسلام می دانند، ولی از بحث های آینده روشن می شود که اسلام هیچ گونه مسئولیتی در انحراف مسلمین ندارد، بلکه مسلمین از تعالیم اجتماعی اسلام منحرف شده و به تبع آن به انحطاط کشیده شدند، همچنان که پیشرفت کشورهای مسیحی از نظر مادی و اقتصادی بر حقانیت مسیحیت دلالت نمی کند.
شهید مطهری (ره) یکی از عوامل انحطاط مسلمین در عصر حاضر را نابودی و تحریف معارف دینی دانسته و معتقد است که توحید،نبوت، ولایت و امامت تحریف شده، مفاهیم ارزشی چون صبر، زهد،تقوا، توکل و ... مسخ شده و تا وقتی که این مفاهیم، چهره حقیقی خود را بر روی مسلمین بازنکنند، آنها ترقی نخواهند کرد. در همین راستا شهید مطهری (ره) در مقدمه کتاب «انسان و سرنوشت» فهرستی نسبتاً مفصل از این بحث را ارائه نموده و می نویسد: در جواب علل انحراف و انحطاط مسلمین سه بخش اسلام، مسلمین و عوامل بیگانه مورد بررسی قرار گرفته و افکار و معتقداتی چون : اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر، اعتقاد به آخرت و تحقیر زندگی دنیا، شفاعت، تقیه، انتظار و فرج و امثال آن مورد اتهام واقع شده اند. از نظر ایشان برای شناخت جامع این مساله لازم است موضوعات زیر مورد تتبع و تحقیق قرار گیرد:
?) عظمت و انحطاط مسلمین
?) اسلام و مقتضیات زمان
?) سرنوشت و قضا و قدر
?) اعتقاد به معاد
?) شفاعت
?) تقیه
?) انتظار فرج
?) سیستم اخلاقی اسلام
?) حکومت از نظر اسلام
??) اقتصاد اسلامی
??) قوانین جزایی اسلام
??)حقوق زن در اسلام
??) قوانین بین المللی اسلام
??) نقاط انحراف
??) جعل و تعریف و وضع حدیث
??) اختلافات شیعه و سنی و اثر آن در انحطاط مسلمین
??) اشعریت و اعتزال ?? جمود و اجتهاد
??) فلسفه وتصوف
??) زمامداران جهان اسلام
??) روحانیت ??) فعالیتهای تخریبی اقلیتها در جهان اسلام
??) شعوبی گری در جهان اسلام
??)جنگ های صلیبی
??) سقوط اندلس
??) حمله مغول
??) استعمار .
ایشان می نویسد اینها مجموعه موضوعاتی است که از نظر اینجانب باید جزء این سلسله مباحث قرار گیرند. (انسان و سرنوشت، مقدمه). از خدای منان مسالت داریم تاتوفیقات همه اندیشمندان، نویسندگان و پژوهشگران را روزافزون نماید تاخواسته های آن استاد دلسوخته اسلام را بتوانند محقق سازند.
(منتظر مقاله ی بعدی باشید.)
والسلام علی من اتبع هدی
محمد وحید صافی
[ پنج شنبه 89/9/18 ] [ 11:14 صبح ] [ محمد وحید صافی اصفهانی ]
[ نظر ]
وبرگی درکنار حوض افتاد شد از شر درخت انبه ازاد
بپرسید ازدرخت ان برگ ازاد زابی که توراهمچون درختی کرد اباد
چه کردی وچه دادی وچه سودی به جز برگ سیاهی همچو من ازاد ازاد
ازان سو حوض فریادش براورد که ای مستان درخت بی ره اورد
کناه من چه است کز سوی افاق سرازیر است بر من برگ ازاد
نشد روزی که دل خوش کرده بودم نیفتد بر سرم برگی دل ازار
بخندید وبگفتش ان درخت از سوی افاق:
چرا باید دهم سودی به انسانی که ناشکراست ازجان
چرا باید کنم کاری که فرجامش شود نومیدی ازجان
ازاین گفته اش هیچ پاسخ نیافت
[ پنج شنبه 89/9/18 ] [ 10:54 صبح ] [ محمد وحید صافی اصفهانی ]
[ نظر ]